- در بدر
- کسی که از خاندان و خانه خود آواره شده. بی خانمان آواره سرگردان خانه بدوش
معنی در بدر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دری بعد در دیگر، خانه بخانه، کنایه از شخص آواره و بی پناه
خارج شدن
آلاخون والاخون
پر نصیب پر بهره. پر بهر کردن پر نصیب کردن پر بهره کردن بهره مند کردن
درختی که بار بسیار دارد پر میوه پر ثمر مقابل کم بار، که شار و غش بسیار دارد (زر و سیم و غیره)
داخل شدن، درون آمدن، در رفتن، داخل گشتن
دیواری که در پیش در قلعه و محوطه خانه کشند، پرده ای که در پیش در خانه آویزند، درگاه
کوفتن کوبه در دق الباب کردن
شایسته موافق مناسب لایق سزاوار
کوچه بن بستی که دارای در و دروازه باشد، معبر تنگ و باریک در کوه، دره، قلعه دژ، کوچه پهن و کوتاه، اسیر محبوس. یا در بند بودن در قید، در صدد بقصد. توضیح باین معنی لازم الاضافه است: ملک اقلیمی بگیرد شاه همچنان در بند اقلیمی دگر. (گلستان) یا در بند چیزی بودن بدان علاقه داشتن
درباره به راستای اینک با عنان تونهادم این مکرمت را که به راستای من کردی درباره در موضوع راجع به توضیح لازم الاضافه است
در انجام در پایان عاقبت مقابل در آغاز
در بین در میان در خلال (مکان زمان) : در اثنای راه. توضیح: لازم الاضافه است
در نگر فردید
گرفتار، مشغول، آغاز زد و خورد
درباره، در این باره
در پایان
پرثمر، غنی
فقط دو تن بدون شخص ثالث: (دو بدو نشستند و گفتگو کردند)، دو تا دو تا (دو بدو وارد شدند)
پایور شهربانی برابر سروان (درارتش)، توضیح: این کلمه مدتی محدود در زمان اعلیحضرت رضا شاه متداول شد ولی بعد متروک گردید و اکنون سروان بجای آن مستعمل است
چیزی یا کسی را ربودن و با خود بردن
دربار، گوهرافشان، مرواریدبار، کنایه از خوش سخن، فصیح
آواره، بی خانمان، کسی که از خانه و مسکن خود رانده و آواره شده باشد، از این در به آن در، از یک خانه به خانۀ دیگر، در همه جا
در به در شدن: کنایه از سرگردان شدن
در به در شدن: کنایه از سرگردان شدن
آسپیرین
فی الفور
بی درنگ هماندم در زمان فورا
کسی که شغلش ساختن آلات چوبی است نجار چوب تراش
بیت، خانه، مسکن، عمارت، سرای، بارگاه، امرا
با قدر و منزلت در، دارای ارزش و بهایی چون ارزش در